printlogo


نگاهی به آثار مختلف کارگردان سریال «وحشی»
تجربه های هوشمندانه «هومن»

 «هومن سیدی» بعد از تجربه ساخت پنج فیلم سینمایی و یک سریال، روزهای دوشنبه هر هفته با سریال «وحشی» بار دیگر تجربه‌ای را در شبکه نمایش خانگی به ثبت رسانده است. او از جمله کارگردان‌هایی است که سعی می‌کند در هر یک از آثارش دست به نوآوری بزند و تجربه‌ای جدید و هوشمندانه به ثبت برساند، به همین دلیل هم خیلی کم پیش می‌آید بتوانیم آثار مختلفش را باهم مقایسه کنیم یا آن ها را در ادامه هم بدانیم. به بهانه پخش اثر جدید «هومن سیدی» نگاهی داریم به آثار مختلف این کارگردان و همچنین فضا و شخصیت های خلق شده در آثارش از اواخر دهه هشتاد تا به حال، از فیلم اولش «آفریقا» که اثری متفاوت بود تا فیلم «جنگ جهانی سوم» که نظرات موافق و مخالف زیادی درباره اش بود و سریال «وحشی» که 5 قسمت آن تاکنون منتشر شده است.


 آفریقا
«آفریقا» اولین تجربه کارگردانی «هومن سیدی» بود؛ فیلمی که در جشنواره سی‌ونهم فیلم فجر با استقبال زیادی روبه‌رو شد. ماجرا درباره چند جوان خلافکار اما خرده‌پا بود که در جریان تسویه‌حساب با یکی از بالادستی‌های خود ناخواسته با اتفاقاتی پیچیده و غیرمنتظره مواجه می‌شوند و به اقداماتی دست می‌زنند که شاید خودشان هم انتظارش را نداشتند. فضای فیلم بیشتر به آثار مرتبط با گروگان‌گیری شبیه بود اما چالش احساسی شخصیت‌ها توانسته بود موقعیت جدیدی را بسازد. شخصیت‌ها هرکدام ویژگی‌های خاص خود را داشتند و در کنار هم توانسته بودند توازن جالبی ایجاد کنند.

شهاب
بازیگر: شهاب حسینی
در کنار نقش‌آفرینی تحسین‌برانگیز «جواد عزتی» و «امیر جدیدی» در نقش «شهرام» و «کسری»، یکی از درخشان‌ترین نقش‌آفرینی‌ها در «آفریقا» را «شهاب حسینی» دارد، به‌خصوص که او بیش از همه ساکت است و تصویری که از او در فیلم ارائه می‌شود، حاصل بازی «شهاب حسینی» در سکوت است. درون‌گرایی این کاراکتر در تضاد با برون‌گرایی اغراق‌شده دو کاراکتر دیگر، فضای جذابی برای قدرت‌نمایی «شهاب حسینی» به‌وجود آورده که او بهترین بهره‌برداری را از آن کرده است. کاراکتر «شهاب» در طول فیلم بیشتر نظاره‌گر است اما در بزنگاه‌های کلیدی، به فعال‌ترین عضو گروه و البته موثرترین آن‌ها تبدیل می‌شود.
سیزده
«سیدی» در فیلم «سیزده» باز هم روی زندگی چند جوان دست گذاشت که همگی از خانواده‌ها رانده شده بودند و هدف مشخصی در زندگی نداشتند. تمرکز اصلی روی زندگی پسر نوجوان 13 ساله بود که پدر و مادرش در آستانه جدایی بودند و اهمیت خاصی به او نمی‌دادند. او مدام تنها بود و از دل این تنهایی به جوانانی پناه می‌برد که خودشان زندگی قابل‌قبولی نداشتند. داستان فیلم در اکباتان روایت می‌شد و از ساختمان‌های بلند و اسکلت‌ بناهای نیمه‌کاره و دیوارنوشت‌ها و... به نفع انتقال احساسات شخصیت‌ها و معنای فیلم کمک گرفته شده بود. 

 اعترافات ذهن خطرناک من
فیلم «اعترافات ذهن خطرناک من»  یکی از عجیب‌ترین تجربه‌های «هومن سیدی» در فیلمسازی است. «سیدی» بعد از فیلم‌های «آفریقا» و «سیزده» این‌بار سراغ سینمای تجربی رفت و تلاش کرد تا در این تجربه، فضای آشفته ذهن یک مصرف‌کننده مواد روان‌گردان را به تصویر درآورد. «فرهاد» کاراکتر اصلی روایت این فیلم است و ما در واقع در طول فیلم داریم رفت و برگشت‌های او میان دنیای واقعی و آن چه به‌صورت آشفته در ذهن او می‌گذرد مشاهده می‌کنیم. فضای جوانانه و التهاب‌های روحی شخصیت‌ها تا حدی می‌توانست آن را در امتداد دو فیلم دیگر «سیدی» قرار دهد اما شیوه روایتی متفاوت با آن ها داشت.

فرهاد
بازیگر: سیامک صفری
«سیامک صفری» برای ایفای این نقش توانست نامزد دریافت سیمرغ بلورین از جشنواره فجر شود اما این جایزه را شکار نکرد. چالش اصلی «صفری» در ایفای نقش «فرهاد» در فیلم «اعترافات ذهن خطرناک من» به تصویر درآوردن تردیدها و ترس‌های این کاراکتر در موقعیت‌هایی است که حتی نسبت به واقعی بودن آن‌ها هم هیچ اطمینانی ندارد! اساساً بازی در نقش کاراکترهای روان‌پریش برای بازیگران تجربه‌ای وسوسه‌برانگیز است اما واقعیت این است که قبول بازیگران در این نقش‌ها از سوی مخاطب هم یک چالش جدی است. «سیامک صفری» به‌خوبی توانست از پس این چالش بربیاید. «به غریزه‌ت اعتماد کن!»‌ این دیالوگ یکی از دیالوگ‌های کلیدی در فیلم «اعترافات ذهن خطرناک من» است که بارها آن را از زبان فرهاد می‌شنویم. داستان فیلم در طول 24 ساعت روایت می‌شود هم در همین مدت زمان ما قرار است با دنیای ذهنی «فرهاد» همراه شویم تا شاید بتوانیم همراه با خودش، هویتش را پیدا کنیم. او در ابتدای فیلم هیچ‌چیز را به یاد نمی‌آورد و رفته‌رفته براساس نشانه‌هایی که در اطراف خود کشف می‌کند متوجه گذشته آشفته و هویت مخدوش خود می‌شود؛ هویتی که به‌شدت از مصرف مواد روان‌گردان آسیب دیده است.
خشم‌ و هیاهو
«خشم و هیاهو» به نسبت سه فیلم قبلی «هومن سیدی» داستان‌گوتر است و مخاطبانی با هر طیف سلیقه‌ای را با خودش همراه می‌کند. البته شیوه روایت خطی نیست و شاید از این جهت اثری ساده و به‌راحتی قابل درک به نظر نرسد. شخصیت اصلی فیلم «خشم و هیاهو» یک خواننده مشهور است به نام «خسرو پارسا». او که در عرصه موسیقی چهره‌ای شناخته‌شده و بسیار محبوب است، در مواجهه با یک هوادار پروپاقرص دچار چالش می‌شود و همین چالش هم زندگی شخصی او را تحت تأثیر قرار می‌دهد. «حنا سرافراز» همین هوادار پروپاقرص است. او از شدت علاقه مفرطی که به «خسرو» دارد، آرام‌آرام به او نزدیک می‌شود و در مسیر عینیت بخشیدن به رویاهایی که در سر دارد، به اقداماتی غیرمنتظره دست می‌زند. تغییر مداوم زمان فیلم و شیوه روایت آن باز هم نشان می‌دهد که «سیدی» این بار هم به دنبال تجربه ورزی است.

حنا
بازیگر: طناز طباطبایی
«طناز طباطبایی» تجربه‌های موفق بسیاری را در کارنامه خود دارد اما می‌توان نقطه اوج گرفتن او در بازیگری سینما را ابتدای دهه 90 دانست، همان مقطعی که در نقش اصلی فیلم «هیس دخترها فریاد نمی‌زنند» ظاهر شد و نقش یک قربانی تعرض را به بهترین شکل ایفا کرد. «طباطبایی» در ادامه همین تجربه در میانه همین دهه 90 با ایفای نقش «حنا» در فیلم «خشم و هیاهو» بخش دیگری از توانمندی‌های خود را به رخ کشید. او برای همین نقش توانست نامزد دریافت سیمرغ بهترین بازیگر زن از جشنواره فیلم فجر شود. آن چه کاراکتر «حنا» را به کاراکتری خاص و متمایز تبدیل می‌کند، جنس متفاوت عشق و علاقه‌ای است که در طول داستان فیلم نسبت به «خسرو» بروز می‌دهد. اساساً محور اصلی داستان «خشم و هیاهو» همین عشق نامتعارف است. «حنا» که شرایط را به سمت و سویی می‌برد تا «خسرو» ناگزیر از تن دادن به رویاهایش شود، نمی‌تواند جلوی زیاده‌خواهی‌های خود در تحقق رویاهاش را بگیرد و همین وسوسه برای زندگی در جهان رویاها، واقعیت جاری در زندگی روزمره را برای او و همه اطرافیانش، به یک کابوس تبدیل می‌کند.
 مغزهای کوچک زنگ‌زده
«سیدی» بعد از «خشم و هیاهو» بار دیگر دست به تجربه‌ای جدید زد و با «مغزهای کوچک زنگ‌زده»، اثری پیش روی مخاطبانش گذاشت که تا پیش از آن نمونه‌اش در میان آثارش دیده نمی‌شد. داستان در فضای حومه شهر روایت می‌شد و شخصیت‌هایش افرادی بودند که از کمترین سطح رفاه و امکانات زندگی بهره‌ای نداشتند. شخصیت «شکور» برای خودش یک گروه مافیایی سروسامان داده و با افراد زیردستش بسیار بد رفتار می‌کند. بی‌رحم و بی‌مغز است و برای خدشه وارد نشدن به موقعیتش حاضر است از همه‌چیز بگذرد. فضای این اثر «سیدی» به نسبت سایرین کمتر شناخته‌شده بود و خیلی‌ها به همین دلیل نتوانسته بودند با حال‌وهوای آن ارتباط بگیرند. با این حال «مغزهای کوچک زنگ‌زده» فیلمی نمادین به نظر می‌رسید و «سیدی» قصد داشت به‌واسطه آن برخی کاستی‌ها را به نقد بکشد.

شاهین
بازیگر: نوید محمدزاده
نقش «شاهین» در «مغزهای کوچک زنگ‌زده» از آن نقش‌هایی است که بعید است الان بتوانیم او را در قالب بازیگر دیگری جز «نوید محمدزاده» تصور کنیم. بریده‌های ویژه‌ای از نقش‌آفرینی «نوید محمدزاده» در «مغزهای کوچک زنگ‌زده» در فضای مجازی دست به دست شده است که یکی از شاخص‌ترین آن‌ها همان لحظه‌ای است که متوجه گذشته خود و دروغی که خانواده‌اش به او گفته‌اند می‌شود. آن چه کاراکتر «شاهین» را در حافظه مخاطبان ماندگار کرده، کنش‌گری پایانی او در واکنش به تمام آن چیزی است که اطرافیان بر او تحمیل کرده بودند. او زمانی که متوجه واقعیت‌ها درباره زندگی گذشته خود می‌شود، دیگر حاضر نمی‌شود چشم‌بسته تن به شرایط بدهد و ترجیح می‌دهد بر هر آن چه غلط می‌داند، برآشوبد. او حتی در نقش ناجی ظاهر می‌شود و تصمیم می‌گیرد خواهرش را که در معرض جدی‌ترین تهدیدها از سوی خانواده است، از مهلکه فراری دهد و زمینه خلاص شدن او از آن شرایط دیوانه‌وار را فراهم می‌کند.
شکور
بازیگر: فرهاد اصلانی
«فرهاد اصلانی» در نقش «شکور»  غیرمنتظره ظاهر شده است. او به خوبی توانسته است کاراکتر خودبزرگ‌پندار و تبهکار «شکور» را در جلد یک برادر بزرگ‌تر به تصویر درآورد. او هم نسبت به «شاهین» تحکم دارد و هم نسبت به همه آن کودکانی که در سیطره‌ باند خلاف‌کار او، ناخواسته درگیر جریان مافیایی خلاف‌های کلان او می‌شوند. 
 قورباغه
اولین سریال «هومن سیدی» در شبکه نمایش خانگی، فضایی باز هم متفاوت با سایر آثارش داشت. در این سریال با فضایی غیررئال مواجه بودیم و شخصیت‌ها براساس منطقی ساخته و پرداخته خود داستان کنار هم قرار می‌گرفتند.
 شخصیت اصلی، قاچاقچی مواد مخدری به نام «نوری» بود که به خاطر در اختیار داشتن یک ماده معجزه‌آسا می‌توانست هرکسی را به انجام هر کاری وادار کند بدون این که گرفتار شود. او صورتی بی‌احساس داشت، زیاد حرف نمی‌زد، به کسی اجازه نمی‌داد با او صمیمی شود، هیچ دوستی نداشت، همیشه تنها بود و به راحتی آدم می‌کشت. 
افرادی که به نحوی کنار «نوری» بودند هم به لحاظ ویژگی‌های شخصیتی متفاوت با کاراکترهای معمولی بودند و مخاطبان کاملاً پذیرفته بودند که در این اثر هر اتفاقی امکان وقوع دارد و با این طرز فکر با آن همراه می‌شدند.

نوری
بازیگر: نوید محمدزاده
«نوید محمدزاده» در نقش «نوری» بسیار قدرتمند ظاهر شده است. «نوری» شخصیتی پیچیده و چند لایه دارد. او کاراکتری تیزهوش و در عین حال فرصت‌طلب دارد که به خوبی می‌تواند اطرافیان خود را در راستای منافع خود به خدمت بگیرد. همین جایگاه و نسبتی که او با اطرافیانش دارد، ویژگی‌هایی جنون‌آمیز به این شخصیت بخشیده است. «محمدزاده» به‌خوبی توانسته است در عین آرامش در ایفای نقش و بیان دیالوگ‌ها، خشونت ذاتی و بی‌رحمی این کاراکتر در لحظه‌های خاص را هم برای مخاطب باورپذیر ارائه کند و این کار ساده‌ای برای یک بازیگر نیست.
شخصیت «نوری» را در حالت عادی به سختی می‌توان دوست داشت اما کیفیت اجرای این نقش توسط «نوید محمدزاده» و مهم تر از آن کارگردانی و شخصیت‌پردازی «هومن سیدی» در مقام نویسنده و کارگردان این شخصیت را به کاراکتری جذاب برای مخاطب تبدیل کرده است؛ کارکتری که با تمام ویژگی‌های منفی و شرارتی که در وجود خود دارد، سرنوشتش برای مخاطبان حایز اهمیت است. «نوری» گذشته‌ای سرشار از سرکوب و تحقیر داشته و همین ویژگی او را به مجسمه‌ای از حسرت‌ها تبدیل کرده است؛ حسرت‌هایی که بی‌رحمانه باید جبران شوند.

رامین
بازیگر: صابر ابر
شخصیت پیچیده «رامین» با تمام سرخوردگی‌های درونی و عصیانگری‌های بیرونی، آن قدر شخصیت متفاوتی است که «صابر ابر» مسیر دشواری برای ایفای آن پیش رو داشته است.
 «صابر ابر »که علاقه ویژه‌ای به ایفای نقش‌های خاص در کارنامه‌اش دارد، این‌بار یکی از جذاب‌ترین تجربه‌ها را در کارنامه‌اش ثبت کرده است.
 او هم در مواجهه با «نوری» و هم در مواجهه با «فرانک»، دوقطبی‌های بسیار جذابی را خلق کرده است که بخش عمده‌ای از جذابیت سریال را به دوش می‌کشد. رامین را می‌توان شخصیتی دانست که در عین اشراف به ضعف خود، نمی‌خواهد ضعیف و آسیب‌پذیر باشد. 
«رامین» هم خلافکار است و می‌خواهد از راه خلاف و غیرقانونی به درآمد کلان برسد و هم تلاش دارد برای این اعمال خلاف خود، اصول و قواعد اخلاقی وضع کند! همین ویژگی‌ها هم او را به کاراکتری متمایز و جذاب تبدیل کرده است. او هر چند از سر منفعت سراغ از عشق سابق خود می‌گیرد اما حواس‌ش هست که فاصله‌اش با او را حفظ کند تا در مسیر تازه زندگی‌اش تنها برای ریسک‌هایش هزینه بدهد نه برای قلب و احساساتش.
جنگ جهانی سوم
«مغزهای کوچک زنگ‌زده» و «قورباغه» شاید به لحاظ تمرکز روی یک باند مافیایی می‌توانستند در جاهایی باهم برابری کنند اما «سیدی» بعد از آن دو سر سراغ ساخت اثری رفت که حال‌وهوای آن با هیچ‌یک از آثارش همخوانی نداشت. داستان درباره کارگر روزمزدی است که بی‌این که خودش بخواهد سر از پشت صحنه فیلمی درباره جنایات هیتلر در جنگ جهانی دوم درمی‌آورد. وقتی به او پیشنهاد می‌شود در نقش هیتلر بازی کند نمی‌پذیرد. او مجبور می‌شود تن به خواسته‌های آن ها بدهد و حتی اختیار تراشیدن سبیل و موهایش هم با خودش نیست. نه خواسته‌اش برای کسی مهم است و نه علاقه‌اش به دختری که از قضا او هم در این دنیا هیچ‌کسی را ندارد. مرگ دختر شروع عصیانگری اوست. بعد از این که مدام دروغ می‌شنود و تحقیر می‌شود، عصیان می‌کند و به هیولایی تبدیل می‌شود که دیگر جان هیچ‌کسی برایش اهمیتی ندارد. 

شکیب
بازیگر: محسن تنابنده
«شکیب» یک کارگر ساده است که فیلم با تلاش او برای یافتن کار آغاز می‌شود. او تمام خانواده‌اش را در حادثه زلزله از دست داده است در طول داستان متوجه می‌شویم که نزدیک‌ترین و تنها همدمش یک زن است، زنی که البته کر و لال است و به راحتی نمی‌تواند با دیگران ارتباط برقرار کند اما «شکیب» به دلیل آن که مادر خودش همین وضعیت را داشته است، زبان ارتباط با او را بلد است و همین موضوع آرام‌آرام موجب نزدیکی این دو به یکدیگر می‌شود. «شکیب» سرشار از غرورهای فروخورده است اما در مواجهه با سلسله اتفاقاتی که در طول داستان با آن‌ها مواجه می‌شود، آرام‌ آرام به فردی دیگر تبدیل می‌شود؛ فردی که شاید اگر خودش هم قرار بود بدون تجربه‌هایی که از سرگذارند، با او مواجه شود، بعید بود او را به جا بیاورد. چرخش شخصیت «شکیب» از فردی مورد ستم قرار گرفته به فردی که قصد دارد حق خود را از همه اطرافیانش بگیرد درخشان از آب درآمده است. آن چه کاراکتر «شکور» را به شخصیتی ویژه تبدیل کرده است، خشونت ذاتی او در مواجهه با همه اطرافیان است. او گویی هیچ بویی از ترحم نسبت به دیگران نبرده و زمانی که از ناحیه کسی احساس تهدید کند، او را به مسلخ می‌کشاند و تفاوتی هم ندارد او چقدر در این تهدید سهیم بوده باشد. نمونه بارز آن هم ماجرای مواجهه او با سوءتفاهم به‌وجود آمده درباره انتشار فیلمی از خواهرش بود. او در مقام برادر بزرگ‌تر به راحتی حکم به قتل خواهر می‌دهد و فراتر از آن حتی تلاش می‌کند تا خودش این حکم را اجرایی کند!
​​​​​​​
 وحشی
سریال «وحشی» به کارگردانی «هومن سیدی» و تهیه‌کنندگی «محمدرضا صابری» در ژانر معمایی اجتماعی تولید شده است. داستان این سریال برگرفته از ماجرایی واقعی‌ است و همین، لحن سریال را تلخ‌تر و واقع‌گرایانه‌تر می‌کند. درامی اجتماعی با فضای رازآلود و روان‌شناسانه که سیدی در آن تلاش کرده است مفاهیمی همچون خشونت، ناامیدی و عدالت را به چالش بکشد. «سیدی» که پیش از این با آثاری همچون «مغزهای کوچک زنگ‌زده»، «جنگ جهانی سوم» و سریال بحث‌برانگیز و موفق «قورباغه»، توانایی خود را در به چالش کشیدن مخاطب و ارائه روایت‌های جسورانه به اثبات رسانده بود، این بار با «وحشی» به قلمرویی واقع‌گرایانه‌تر قدم گذاشته است. سریال با تمرکز بر زندگی سخت و طاقت‌فرسای کارگران معدن، تصویری از شکاف طبقاتی را ارائه می‌دهد. سریال درباره «داوود اشرف»، کارگر معدنی است که روزی دلسوزی اش کار دستش می دهد و وارد مسیرهای تاریک زندگی اش می شود. در سریال «وحشی» بازیگرانی همچون «احسان امانی»، «جواد عزتی» و «نگار جواهریان» به ایفای نقش پرداخته اند.